جدول جو
جدول جو

معنی چک بکشین - جستجوی لغت در جدول جو

چک بکشین
قد کشیدن، تفرج کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ دَ)
حواله کردن به بانک بوسیلۀ چک. نوشتن یک یا چند برگ از دسته چک بانکی و دادن به بانک و گرفتن پول یا دادن چک به افراد به جای پول نقد. صادر کردن حوالۀ بانکی بوسیلۀ چک
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ کَ / کِ)
اصطلاحی در امور بانکی. گرفتن پول از حساب شخصی بوسیلۀ چک یا حواله دادن پولی بکسی بدان وسیله. داد و ستدهای بانکی بوسیلۀ چک. چک نویسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از چک کشی
تصویر چک کشی
گرفتن پول از حساب شخصی بوسیله چک چک نویسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چک کشیدن
تصویر چک کشیدن
حواله کردن ببانک بوسیله چک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چک کشیدن
تصویر چک کشیدن
((چِ. کَیا کِ دَ))
صادر کردن چک توسط صاحب چک
فرهنگ فارسی معین
کشاندن، کشان کشان
فرهنگ گویش مازندرانی
دشمنی پیدا کردن، کینه جو گشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
بلعیدن، روی هم آمدن پوسته ی زخم
فرهنگ گویش مازندرانی
نفوذ رطوبت به جایی
فرهنگ گویش مازندرانی
دشمنی پیدا کردن، کینه جو گشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
علامت گذاری کردن از طریق کنده کاری بر چوب یا تنی، جریان.، عمل مجامعت توام با عنف، خشک کردن پوست تازه ی گوسفند از طریق
فرهنگ گویش مازندرانی
کنایه از: رگبار شدید و باران بی وقفه که به ساقه ی درخت انگور
فرهنگ گویش مازندرانی
فریاد کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
داد زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تمام شدن، به پایان رسیدن، تمام شدن آذوقه، پول و غیره
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن، بالیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جا انداختن پای در رفته توسط شکسته بند
فرهنگ گویش مازندرانی